مشخصات رمان:
شروین دکتری است که در بیمارستانی به مالکیت پدرش مشغول به کار است. اما او با وجود تحصیلات و مقامش، همیشه به کافهای پایین شهر تهران میرود که صاحبش دختری جوان به نام هانیس است. شروین که به شدت به هانیس جذب شده، به صورت مرموزی به کافه میرود، غافل از اینکه نامزد هانیس، پلیس و برادر خودش است. در این میان، شرایطی پیش میآید که شروین و هانیس مجبور به ازدواج میشوند. شروین که به اجبار باید نقش پدرش را به عنوان یک قاچاقچی اعضای بدن انسان ادامه دهد، به ناگاه عاشق هانیس لجباز میشود و داستانی پر از تنش و عشق شکل میگیرد.
مشخصات رمان:
خلاصه رمان:
رمان «از کفر من تا دین تو» داستان سامانتا، دختری با روحیهای قوی است که در حال گذراندن دوره دکتریاش در یک بیمارستان معتبر است، در حالی که به مادر فلج شدهاش رسیدگی میکند. زندگی سامانتا با مشکلاتی مواجه میشود که یکی از آنها آزارهای مکرر از طرف یکی از دکترهای بیمارستان، پسر رئیس بیمارستان، است. این آزارها به حدی میرسد که او مجبور به مرخصی اجباری میشود و همزمان باید خانهاش را تخلیه کند.
به همین دلیل، سامانتا تصمیم میگیرد به عنوان پرستار در یک خانه جدید مشغول به کار شود. اما با یک سوءتفاهم بزرگ مواجه میشود و متوجه میشود که به جای قرارداد پرستاری، قرارداد خدمتکاری در عمارت هامرز را امضا کرده است. این تغییر ناگهانی زندگی او را به چالش میکشد و سامانتا را در دنیای جدیدی از روابط، عشق و معضلات اجتماعی قرار میدهد.
مشخصات رمان:
داستان نالوطی، روایتگر زندگی یک خانواده ترک زبان است که در شب عروسی دخترشان، با اتفاقی غیرمنتظره روبرو میشوند. داماد به طرز مرموزی ناپدید میشود و عروس را با کولهباری از حرف و حدیث و رسوایی تنها میگذارد. این اتفاق، سرآغاز ماجراهایی پیچیده و سرنوشتساز برای این خانواده و به ویژه برای عروس جوان است.
آینور دختر نویسندهای است که با شخصیتهای کتابهایش زندگی میکند. او شخصیتی را خلق میکند که در وجود استادش مییابد. در پس اتفاق وحشتناکی که برای او رخ داده، اشک و غم دل و جانش را پر کرده و مادرش را نگران کرده است. آرمان، پسر حاج مطیب، به دنبال تصاحب آینور است و ماجرایی که با رسیدن به موقع استاد فروتن، ناکام میماند و...
عنوان: دختر خوانده یا معشوقه
نویسنده: لیلیوم هات
ژانر: عاشقانه، اروتیک، هیجانی،
شیش سال پیش، اریک کارا دختری را به فرزندی پذیرفت. حالا که او یک خواننده معروف و پرآوازه است و هر چیزی که بخواهد را میتواند داشته باشد، دلتنگیهای او برای ددی گفتنهای آن دختر خوانده، قلبش را آتش میزند. اما این دختر، از احساسات عمیق اریک بیخبر است. چه اتفاقاتی در انتظار آنهاست وقتی اریک تصمیم میگیرد به گذشتهاش بازگردد و رازهای خود را فاش کند؟