

رمان گرگ درون، افسانه، پزشک یک بیمارستان است. او که تا به امروز با اتفاقات سخت زیادی دستوپنجه نرم کرده، متوجه میشود که در اطرافش حوادث عجیبی رخ میدهند و چیزی این وسط درست نیست.
همهچیز زمانی تغییر میکند که او با پسری مرموز و عجیب روبهرو میشود؛ دیداری که سرنوشتش را دگرگون کرده و او را ناخواسته به انجمن خونآشامها میکشاند. اتفاقاتی برایش رخ میدهد که حتی در خواب هم تصورش را نمیکرد… اما این تازه شروع ماجراست!
💥 آیا افسانه میتواند از این ماجراهای پر رمز و راز جان سالم به در ببرد؟
💥 این انجمن اسرارآمیز چه رازی را پنهان کرده است؟

🔻 چمدانش را پشت سرش میکشید...
🔻 نگاهش روی پارچهی مشکی سر در خانهی پدریاش قفل شد...
💔 بازگشت بعد از ۱۰ سال، اما در چه شرایطی؟
💔 دلش نمیخواست برود، اما مجبور شده بود…
💔 او پسر بزرگ خانواده بود؛ چشم و چراغ پدر، امید مادر…
⚡ اما دست سرنوشت او را به غربت فرستاد…
⚡ و حالا بعد از ده سال، در میان این طوفان بازگشته است…
📌 چرا او مجبور به ترک خانواده شد؟
📌 چه رازی در این بازگشت نهفته است؟
📌 و آیا این بازگشت، شروعی دوباره خواهد بود یا سقوطی دیگر؟

👗 روژین، دختری که سختیهای زیادی کشیده و با تلاش فراوان، برای خودش در دنیای طراحی لباس ایران، اسم و رسمی پیدا کرده…
💔 اما ناگهان احساس میکند که کم آورده است!
🌍 نیاز به تغییر دارد، پس تصمیم میگیرد مدتی را پیش مادرش در ترکیه بگذراند.
🎭 اما سرنوشت، برنامههای دیگری برای او دارد…
🔹 در این سفر، بهطور تصادفی با گروهی مدلینگ که برای شهرت راهی ترکیه هستند، روبهرو میشود.
🔹 آشنایی با مسئول گروه، او را به دنیای جدیدی وارد میکند…
🔹 و بهتدریج، مسیر زندگیاش تغییر مییابد…
📌 اما آیا این دنیای پرزرقوبرق، همان چیزی است که روژین به آن نیاز دارد؟
📌 یا این ورود، آغاز چالشهای جدیدی برای او خواهد بود؟

🔻 سودا دختری که قلبش درگیر رادمان همدانشگاهیاش میشود، اما وقتی او را با خواهرش آشنا میکند، اتفاقی غیرمنتظره رخ میدهد!
🔻 رادمان عاشق خواهر سودا شده و تصمیم میگیرد با او ازدواج کند.
💔 سودا از شدت درد، تصمیم میگیرد به خارج از کشور برود تا تحصیلاتش را ادامه دهد و خاطرات رادمان را فراموش کند.
💔 اما چهار سال بعد که به ایران بازمیگردد، متوجه میشود هنوز هم قلبش برای رادمان میتپد…
⚡ و تصمیم میگیرد با اولین خواستگارش ازدواج کند تا از احساساتش رها شود.
⚡ اما این ازدواج، سرنوشت دیگری برای او رقم میزند…
📌 آیا ازدواج صوری، راهی برای فراموشی رادمان خواهد بود؟
📌 یا این تصمیم، زندگی سودا را وارد دنیای پیچیدهتری میکند؟

🎭 تکین تهرانی، بازیگر محبوب و کشتیگیر سابق تیم ملی که روزی از عرصه کشتی کنار میرود، وارد دنیای شهرت میشود.
🔐 او مردی است با رازی بزرگ که در دلش نهفته است…
💔 پناه یزدان، دختری که شکستهای زیادی در زندگی زناشویی تجربه کرده و بهدلیل باورهای غلط، دست و پایش بسته شده است.
💔 او از زندگی ناامید است، اما روزی تکین استاد دانشگاه او میشود.
📚 تکین به پناه کمک میکند تا اشتباهات گذشتهاش را جبران کند و به او میآموزد چگونه از زن بودنش به درستی بهره ببرد.
💋 این آموزشها و تغییرات، به نوعی زندگی پناه را دگرگون میکند، و احساسات جدیدی در دلش بیدار میشود.
📌 اما آیا تکین رازهایش را برملا خواهد کرد؟
📌 آیا پناه میتواند از گذشتهاش رها شود و آیندهای جدید بسازد؟